ترجمه: https://www.nytimes.com/2013/02/06/movies/caesar-must-die-by-paolo-and-vittorio-taviani.html
سزار باید بمیرد
بازیگران:
کازیمو رگا به عنوان کاسیو ، سالواتور استرانو به عنوان بروتو ، جیووانی آرکوری به عنوان سزار ، آنتونیو فراسکا به عنوان مارکانتونیو

|
کارگردان:
پائولو تاویانی، ویتوریو تاویانی
نوشته:
پائولو تاویانی
درام
محدود نشده
77 دقیقه
نوشته: مونوهلا دورگیس
آن راحت می باشد تصور کردن اینکه اجرا ها در فیلم " سزار باید بمیرد" ، یک اختلاصی از " ژلیوس سزار" شکسپیر ، از مواد زمخت و بیشتر معتبر بریده شده است به نسبت اینکه در بیشتر تولیدات یافته می شود. این فیلم روی هم رفته، در یک زندان ایتالیائی آغاز می شود و تقریبا تمام با زندانیان واقعی بازی می شود.چهره های خشن زندانیان و چشمهای جست و خیز کننده اشان ،قوس کج دماغ یکی از مردان و خط موذیانه ترسناک خنده یک مرد دیگر، خیلی زیاد اشاره می کند،( قتل بیشتر اشتباه، قرض کردن یک خط) آنچناکه زندگینامه های گه گاهی لرزان به کنار ، مخصوصا در باره مافیا، که در امتداد جامه سرائی و لطف شاعرانه این نمایش جلو می رود.این مردان ،یقینا، درباره خیانت، انتقام، و قدرت ، یک چاقو در دل و روده و دستها در خون آغشته، می دانند.
در حقیقت، فیلم " سزار باید بمیرد" به سادگی می توانست دریک بنگاه دلالی بک استریت نیویورک، یک دفتر نمایندگی استعداد یابی هالیوود یا یک اتحادیه شرکتهای مواد مخدر مکزیکی شروع شود.آنچناکه آن می باشد، کارگردانهای کهنه کار و برادران پائولو و ویتوریو تاویانی این داستان را در زندان ربیبا فیلمبرداری نمودند، بیرون رم، و از زندانیها و چندین متهم پیشین برای بازی کردن تمام نقشها استفاده کردند.با کار کردن با داستان اقتباس شده به زبان ایتالیائی سخت و مختصر (فابیو کاویلی یک اعتبار همکاری در نوشتن فیلمنامه دارد) برادران تاویانی این فیلم را با بازی نهائی نمایش با بروتوس (یک سالواتور اسریانو عالی) بالا بردن یک شمشیر به عنوان فداکاریش، شروع کردند.بروتوس یکی از اشخاص شرور و بصورت عالی محزون این نمایش ، بزئدی از او یک کمک خواسته خواهد شد تا این شمشیر را نگه دارند بطوریکه آنها بتوانند به آن بخورند (خودکشی با کمک دیگران یک حق ویژه ای از استقرارش می باشد) یک عملی که دایره ای که با قتل سزار باز شده بود را می بندد.
برادران تاویانی بیشتر برای فیلمهائی شبیه " پدر سالار" و "شب شهاب سنگها" مسیر آزادشان را با شکسپیر دارند، کسب آرا توسط جولیو سزار بیشتر شبیه پرش مفهومی از یک نقطه تا شبیه نوشته های سقراطی باشد.زن سزار، کال پورنیا، کسی که بیادماندنی در شبی که گم شده است ، فریاد می کشد.("آنها سزار را به قتل رساندند!") آنچنانکه زن بروتوس می باشد، پورتیا، و دوستان در هم، سناتورها و حامیان ملت. مجلس سنا نابود شده است، و همچنین محکمه و میدان جنگ، آنچه که باقی مانده است مردان می باشند: طرح ریزان، کشمکش کنندگان، مردان قاتل.کیفیت عنصری و تقریبا اولیه ای در چگالی سازی برادران تاویانی وجود دارد که، در موثرترین حالتش، شدیدا با واقعیت مواد پیرامونی کلاف می شود، گوئی که دیوارهای بلند پنجره ها را مسدود ساختند و اطاق های خفه شده یک آشکار سازی از وضعیتهای ذهنی شخصیتها می باشد.
بزودی بعد از شروع شدن این فیلم، این داستان در زمان به عقب باز می گردد به وقتی که این تولید به شکل گیری شش ماه زودتر شروع شد.بیشترین مقدمات روشن آزمون براى گزينش بازيگران می باشند که در اطاقی انجام می شود که چنان ساده و غیر رسمی مثل یک محل تنظیم نشده می باشد.دو مرد که پشتشان به دوربین می باشد، در لبه های قاب می نشینند و به زندانیان پیام می دهند، که در وسط رو به دوربین (و ما) ایستاده اند،هر زندانی بصورت مختصر خود و زندگیش را معرفی می کند، و سپس ، یا با حالت غلو کمدی یا با شدت تکان دهنده ای ، همان صحنه وصف ناپذیر را، بازی می کند. آن دیدن این بازیگران خام ، احتمالا آموزش ندیده را از طریق خودشان در خلال اجرایشان تا اندازه ای جالب توجه می باشد.اگرچه هیچ چیز تعجب بر انگیزی درباره فاش سازی وجود ندارد که بعضی ساکنین دنیای جرم و جنایت یک استعدادی برای عوام فریبی دارند.
بیشتر فیلم "سزاریاید بمیرد" بصورت سیاه و سفید است،یک گزینه بصری برجسته برای یک داستان که، حداقل در شکل تلخیص نشده اش، شخصیتهائی را بجریان می اندازد که، از صحنه ای تا صحنه ای ، از حرف تا عمل، کاملا زیاد سایه دار می باشند.(آن با یک کیفیت ویدئوئی بالا فیلمبرداری شد که اینقدر جزئیات خوبی دراد که شما می توانید توسط نقاط با روزنه های بازیگران حالت اتصال را بازی کنید ) این فیلم ساخته تاویانی لزوما کمتر به نسبت نمایش شکسپیر درگیر می باشد با بیشتر داستانهائی که هنگام تمرین کردن مردان به آنها داده شده است. بیشتر اغلب زندگی حقیقی، یا ترجیحا قریب به صحت که در دوربین بازی شد، وارد می شود.دو زندانی پرخاش می کنند هنگامیکه یک صحنه را دارند تمرین می کنند.مباحثه شخصیشان مجموعه نیروها را در این داستان منعکس می کند.این جاسازی زندگی واقعی اسمی به این فیلم یک ارتعاش فروتنانه می دهد، اما چنین انعکاس از خود بیشتر مبتی بر مراسم دینی می باشد تا انقلابی باشد.
تضمن بعضی راست نمائیهای پشت صحنه امیتازات خودش را دارد، آنچنانکه در یک صحنه مختصر، بطور محسوس متروک از یک زندانی که دارد قهوه در سلولش درست می کند . دوباره و دوباره، اگرچه، تاویا نیس به نظر می رسد که از شما می خواهد که از چیزی که آنها با صدای موزون می خوانند استنتاج کنید، چنانکه وقتی کاسیوس (کاسیمو رگا) وقتی که دستش را در خون سزار می شوید، بیان می کند که صحنه آدم کشی تکرار خواهد شد، یک تائید و تکان سر به قاتلین گذشته و آینده همچنین به دیگر اجراهای کمتر خونین، شما فقط می توانید حدس بزنید که این خطوط برای زندانیان چه معنی می دهند، چه کسی چنان فواصل هوائی را در بهترین حالت و بیگان وحشی را در بدترین حالت ثبت کرد، حتی اگر این داستانی که آنها با چنین کارهای قدرتمند جدی نمایش می دهند، چون فاجعه اصلی انجام می دهد.این نمایش چیزی دارد، برای قرض کردن خطی دیگر، خیلی بیشتر از صحنه پردازیهای زندان می باشد،که عالیترین ارتباط غیر مبهوت ککنده این فیلم می باشد.
پایان
برچسبها: فیلم برلین
