ترجمه: https://www.hollywoodreporter.com/review/is-no-evil-1281747
شیطان وجود ندارد
بازیگران:
باران رسولوف به عنوان دریا ، مهتاب ثروتی به عنوان نانا ، ژیلا شاهی به عنوان زمان ، پویا مهری به عنوان علی
|
کارگردان:
محمد رسولوف
نوشته:
محمد رسولوف
درام
محدود نشده
150 دقیقه
نوشته: دوبرا یونگ
فیلم نامه نویس کارگردان محمد رسولوف (یک مرد درست) چهار داستان درباره ایرانیانی می گوید که از کشتن به هر هزینه شخصی که دارد، سرباز می زنند
منع شده از فیلمسازی در ایران اما هنوز فعال می باشد، فیلم نامه نویس کارگردان محمد رسولوف، به موضوعات عالی اخلاقی باز می گردد که مبنای تمام کارش در فیلم " شیطان وجود ندارد" ، یک تولید مشترک آلمان، چک، ایران می باشد که در جشنواره فیلم برلین مسابقه می دهد.
مخالفت ثابت قدمش به مجزات اعدام ، و بطور کلی کشتن، در چهار داستان غیر مرتبط تکرار می شود، که این پیام را منتشر می کند که با حکومت قدرت طلب ایران می توان مقابله کرد و دربرابرش ایستادگی شود، با وجود نفوذ قوی که آن بر زندگی مردم بکار برده است.اگرچه این پیام روشن و بلند در سراسر این فیلم جلو می آید. چهار داستان از ناهمواری روائی رنج می برند، زمان دو و نیم ساعته پخش این فیلم را به نظر واقعا طولانی می کند.
و در حالیکه اولین قسمت بدون عنوان درباره یک مردی که در شب کار می کند کاملا متعادل و یک جواهر کوچک فرآوری شده می باشد که در فیلمسازی رسولوف برجسته می شود. آن یک فیلم گیرائی را وعده می دهد و آن نا امید کننده می باشد که هیچ چیزی در این سطح در پیش نمی آید.آنچنانکه چیزها توقف کنند، شاید آن کار بهتری به عنوان داستان آخر به اوج رسیده، تا اولین مورد، انجام خواهد داد.
هشمت (احسان میر حسینی) یک مرد میانسال متوسط ، با ریشی خوب پیرایش شده و یک چهره تاثیر گذار، می باشد. او با زن معلم مدرسه اش ، راضیه (شقایق شوریان) ، زندگی می کند.و با قضاوت کردن با پس و پیش ثابتشان در خانه و ماشین، روابطشان صمیمی و خونگرم می باشد، حتی وقتی آنها دعوا می کنند. و یک دختر زیبای کوچکی دارد که تا اندازه ای لوس می باشد و یک مادر مسنی که آنها برای او مجبورند خرید کنند و خانه تمیز کنند.راضیه درگیر یک بحث در بانک می شد و فراموش می کند که قسط را بپردازد.آنها تصمیم دارند بزودی مراسم ازدواج بگیرند. آن شب، هشمت به محل کارش می رود و انجام می دهد کاری را که برای آن به او پول پرداخت شده است. کاملا زمانبندی می شود و بدون تاکید غیر ضروری، به خوبی عمل می شود.آن نکاتش را بدون تلاطم تصدیق، ایجاد می کند، مثل بهترین فیلمهای ایرانی به اجازه می دهد که انتظار داشته باشیم.
داستان دوم ، با عنوان "او گفت، تو می توانی آن را انجام دهی" ، مستقیما به اولین قسمت ، مگر موضوعی مرتبط نمی شود. پویا ( کاوه آهنگر جوان گویا) یک سرباز ارتشی، در وسط شب با ترس بیدار می شود، در یک خوابگاه زندانی و خفه ای که او با دیگر سربازان مشترک استفاده می کنند. به او دستور داده می شود که یک زندانی را صبح بعد با کشیدن چارپایه از زیر پاهایش، اعدام کند.و وجدانش به او اجازه نمی دهد که آن کار را انجام دهد.در صحنه پردازی شدیدا تئاتری این زندان، او در چالش برای یافتن یک راه برای دور شدن از کشتن می باشد. او با دوست دخترش با تلفن حرف می زند. برای یافتن یک نفر با نفوذ و او را بیرون ببرد. دیگر سربازان بحث می کنند که او بهتر از آنها نمی باشد، آنها همگی مجبورند از دستورات و قانون پیروی کنند، آنها هیچ گزینه ای ندارند، نافرمانی دادگاه نظامی وسالهای بیشتر در ارتش، را معنی می دهد . ، وقس على هذا.
بالاخره زمانش می رسد و رفیق مهربانی به او یک یادداشتی می دهد که یک چاره بنیادی دیگری برای او فراهم است اگر او شجاعت پیروی کردن داشته باشد، مشکل از نقطه نظر تماشاگران، این می باشد که این طرح 100 درصد موفقیتش غیر محتمل می باشد.
سومین داستان : "تولد" چواد (محمد ولی زادگان) یر مرد جوانی که شبیه پویا به نظر می رسد اما او نیست، همچنین دارد خدمت سربازیش را انجام می دهد. در سومین روز او فرار می ند به جنگل و یونیفورم سربازیش را در می آورد، سپس در یک جویبار روشن و تازه برای ملاقات کردن با نامزدش، نانا (مهتاب ثروتی) و خانواده اش حمام می کند. در انتهای میز ما متوجه می شویم که چرا او نیاز دارد خودش را تمیز کند. در مقایسه با پویا معترض وجدانی (کسى که بعلل اخلاقى يا عقايد مذهبى از دخول در ارتش خوددارى کند) از قسمت قبلی ، جواد یک وضعیت عادی تری به سمت مقررات متعاقب نظامی را بیان می کند.هیچ چیزی البته نمی تواند کشتن یک فرد بی گناه را توجیه کند.
کسی انتظار خواهد داشت قسمت نهائی ، سه قسمت قبلی را بسازد و تحکیم ببخشد ، اما آن موفق نمی شود تا این فیلم را با یک نتیجه خشنود کننده پایان دهد.در حقیقت آن ضعیفترین مورد از چهار قسمت می باشد. سخت و گیج کننده می باشد برای غیر ایرانیان تا راهبری کنند.یک مرد خوش چهره اما رنجور، بهرام (محمد صادقی مهر) در دامنه دور افتاده کوهی با زنش ، زمان (ژیلا شاهی) زندگی می کند.او وقتی جوانبود پزشکی خوانده است و در بخش فوریتهای پزشکی کمک کرده است.هر دو بصورت مرموزی ارتباطاتشان را با دنیا قطع کرده اند تا زنبور داری کنند.
یک روزی آنها با ماشین به فرودگاه می روند تا دختر برادر بهرام دریا ( توسط دختر کارگردان بازی شد، باران رسولوف ) در سن و سال دانشگاهی را سوار کنند.کسی که با برادرش در آلمان زندگی می کند و به ایران برای اولین بار آمده است، او یک زن جوان شاد می باشد، اما جو دو و بر بهرام و زمان با بد شگونی سنگین می باشد.بهرام یک چیز خیلی مهمی دارد که به این دختر بگوید اما نمی تواند آن را بیان کند، وقتی که آن نهایتا آشکار می شود، تماشاگران هنوز درباره جزئیات، بصورت قابل ملاحظه ای قدرت راز بلند مدت مخفی نگهداری شده بهرام، اندیشناک می باشند.
پایان
برچسبها: فیلم برلین