سفر به یزد
گزارش بازدید از یزد
سرپرستهای محترم: آقای سعیدصبور و خانم مینو ضابطیان
راهنمای یزد: اقای رضایی
نفرات برنامه : مهران حیدرخانی - رزیتا داودی – نیما عربشاهی – الهه حق نیا – سپهر صبور – هدا صفایی- مرضیه محمد نیا – صبا سهرابی – نرگس بایندریان - سمیه علیخانی – مریم صادقی – خدیجه شیخ مرادی-روشنک صادقیان
شب سه شنبه 14-09-1396 ساعت 23:45 از پارکینگ بیهقی (میدان آرژانتین) با اتوبوسهای VIP به سمت یزد روانه شدیم با توجه به اینکه دیروقت بود همه خوابیدیم و اتوبوس ساعت 8:30 صبح چهار شنبه به یزد رسید و همه پیاده شدیم خوشبختانه آقای صبور با یک نفر در یزد هماهنگ کرده بود و او با مینی بوس منتظر ما بود و همه را به سمت هتل محل اقامتمان به نام "اقامتگاه بومگردی خواجه خضر" در خیابان امام خمینی , کوچه هفتم برد و ما با یک زوج دیگر , نیما عربشاهی و الهه حق نیا هم اتاق شدیم بعد از گذاشتن وسایلمان در اطاق - شماره 103 - برای خوردن صبحانه به کافه عدسی پناهنده رفتیم . بعد از خوردن صبحانه برای گشت ...
چهارشنبه 15-09-1396 از میدان امیر چخماق ساعت 09:30 دیدن کردیم
چهارشنبه 15-09-1396 از زورخانه صاحب الزمان ساعت 11:00 دیدن کردیم
چهارشنبه 15-09-1396 از محله فهادان محله قدیمی یزد ساعت 11:30 دیدن کردیم
چهارشنبه 15-09-1396 در رستوران هتل والی ساعت 12:15 ناهار خوردیم
چهارشنبه 15-09-1396 از مسجد جامع یزد ساعت 13:00 دیدن کردیم
چهارشنبه 15-09-1396 از خانه تاریخی رفیعیان(کتابخانه گردشگر)جنب بوستان شاه ابوالقاسم ساعت 14:00 دیدن کردیم
چهارشنبه 15-09-1396 از زندان اسکندر ساعت 17:40 دیدن کردیم
چهارشنبه 15-09-1396 از خانه لاریها ساعت 17:50 دیدن کردیم
پنجشنبه 16-09-1396 از استودان (دخمه های زرتشتیان) ساعت 9:30 دیدن کردیم
پنجشنبه 16-09-1396 از کارگاه حناسابی ساعت 11:00 دیدن کردیم
پنجشنبه 16-09-1396 از آتشکده زرتشتیان ساعت 11:45 دیدن کردیم
پنچشنبه 16-09-1396 از کویر (پساب ) یزد ساعت 14:00 الی 15:30 دیدن کردیم
پنجشنبه 16-09-1396 از باغ دولت آباد ساعت 16:00 دیدن کردیم
پنجشنبه 16-09-1396 در هتل و رستوران داد یزد- ساعت 21:00 شام خوردیم
نقل قول مطلب زیر در مورد سالار از : نیما عرب شاهی
از سالار خواستم تا در دخمه نهادن مردگان را توضیح دهد و او گفت: ابتدا مرده را غسل می دادیم و وقتی نماز میت خوانده می شد او را بالای دخمه می بردیم و کفنش را پاره می کردیم لاشخورها و دیگر پرندگان هم شروع به خوردن گوشت هایش می کردند، آنها کاری به ما نداشتند و تا زمانی که از دخمه خارج نمی شدیم سراغ مرده نمی آمدند، وقتی هم تعداد مرده ها به 12_10 تا می رسید به آنجا بازمی گشتیم و استخوان و کفن ها را درون چاله می ریختیم، بعد هم با اشاره به دخمه ها ادامه داد: نگاه کنید اینجا دو دخمه است اولی که پر می شد مردگان را در دخمه دوم می گذاشتیم تا آن یکی خالی شود بعد هم دخمه اول را تمیز می کردیم. البته وقتی استخوان ها را در چاه می گذاشتیم روی آنها تیزآب می ریختیم تا چیزی از استخوان ها باقی نماند و میکروب در هوا پخش نشود
از او پرسیدم آیا تنها تمام این کارها را انجام می داده که پاسخ داد: نه ما دو نفر بودیم که حمل مرده ها را بر عهده داشتیم، سال ها پیش همکارم از دنیا رفت. البته شستشوی خانم ها را خانم انجام می داد ولی حمل بر عهده مردها بود.دلیل اعتقاد به خورده شدن مرده توسط پرندگان را پرسیدم، گفت: آن زمان مرگ و میر خیلی زیاد بوده و فرصت دفن کردن نبوده است. لاشخورها هم زیاد در این حوالی پرواز می کردند پس ظرف مدت 48 ساعت و قبل از این که میکروبی در هوا پخش شود مرده را تجزیه می کردند و گوشت هایش را می خوردند
نکته مهم: اینا ازدواج هم می کردند- چون داستان زندگی سالار اینجوری
در پایان از او خواستم کمی از زندگی خصوصیش برایم بگوید شهریار هم با رویی گشاده ادامه داد: 25 ساله بودم که ازدواج کردم 5 فرزند دارم که همگی ازدواج کرده اند و هیچکدام شغل مرا ادامه ندادند. پیش از آنکه این شغل را شروع کنم کشاورزی می کردم البته پدرم هم کشاورز بود اما از 45 سالگی سالار شدم، در حال حاضر نیز که مردگان را دفن می کنند من غسل می دهم. صبح ها می آیم شبها هم برمی گردم،
صبح جمعه ساعت 7:00 بیدار شدیم و به رستوران هتل رفتیم و صبحانه - پنیر نان مربا چای- خوردیم .بعد سوار بر مینی بوس شده به سمت ترمینال رفتیم و ساعت 9:15 به سمت تهران روانه شدیم ساعت 13:30 در ... برای ناهار توقف داشتیم اکثرا خورشت قورمه سبزی خوردن من وگلی زرشک پلو با مرغ و دوغ سفارش دادیم بعد از صرف ناهار سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم ساعت 17:30 به قم رسیدیم خیلی ترافیک بود و آرام آرام حرکت می کردیم و در نهایت ساعت 18:45 به میدان آزادی رسیدیم و من از همه خداحافظی کرده و پیاده شدم از آنجا با یک ماشین دربست به دروازه شمیران – خانه مادری – رفتم.این چنین برنامه ای بسیار زیبا به پایان رسید.
سپاس از نیما بابت این مطلب زیبا
نَخلگردانی یا نخل ماتم، نام مراسمی رایج در میان شیعیان برخی مناطق است که به صورت تشییع نمادین پیکر امام حسین (ع) در روز عاشورا برگزار می شود. در این مراسم اتاقكى شبیه به تابوت در محل های برگزاری مراسم عزاداری از جمله مساجد، حسینیه ها و ... حمل می گردد و در میان خیل عظیمی از جمعیت سیاه پوش، مسافتی را طی می نماید. این اتاقک پوشش سياهی دارد و با انواع شالهاى رنگارنگ و آينه آراسته شده است
اجرای مراسم نخلگردانی بیشتر در شهرها و روستاهای اطراف كوير مركزی ايران رواج دارد اما نخل های یزد و شکوه مراسم در این شهر، زبانزد خاص و عام است. این آیین به حدی در فرهنگ و باور مردم یزد ریشه دارد که از طریق این استان به عنوان یکی از فرهنگهای ملی در فهرست آثار معنوی سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسیده است
عمومیت این مراسم و شهرت نخل نیز در سراسر ایران از بسیاری از مراسم دیگر بیشتر است و با توجه به مطالعات گفته می شود در اغلب نقاط ایران مردم یا نخل را دیده اند یا آن را در محل زندگیشان دارند و یا آن را می شناسند
آنچه که در این مراسم با عنوان نخل از آن یاد می شود، اتاقكی چوبی و حجیم است به شكل مكعب مستطیل که بامی شیروانی مانند دارد و در لغت نامه دهخدا چنین تعریفی برای آن آمده است
نخل، حجله مانندی است که از چوب می سازند و با انواع شال های ابریشمین رنگارنگ و پارچه های قیمتی و آینه و چراغ و ... آرایش می دهند و به گل و سبزه می آرایند و در روز عاشورا آن را به محلی که مراسم روضه خوانی برپاست می برند. بزرگی و سنگینی این نخل ها گاهی چنان است که چند صد نفر مرد قوی باید آن را از زمین بردارند و بر دوش گیرند و حمل کنند
صبح جمعه ساعت 7:00 بیدار شدیم و به رستوران هتل رفتیم و صبحانه - پنیر نان مربا چای- خوردیم .بعد سوار بر مینی بوس شده به سمت ترمینال رفتیم و ساعت 9:15 به سمت تهران روانه شدیم ساعت 13:30 در ... برای ناهار توقف داشتیم اکثرا خورشت قورمه سبزی خوردن من وگلی زرشک پلو با مرغ و دوغ سفارش دادیم بعد از صرف ناهار سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم ساعت 17:30 به قم رسیدیم خیلی ترافیک بود و آرام آرام حرکت می کردیم و در نهایت ساعت 18:45 به میدان آزادی رسیدیم و من از همه خداحافظی کرده و پیاده شدم از آنجا با یک ماشین دربست به دروازه شمیران – خانه مادری – رفتم.این چنین برنامه ای بسیار زیبا به پایان رسید.

سرپرستهای محترم: آقای سعیدصبور و خانم مینو ضابطیان دو شخصیت یگانه عکس از نیما عرب شاهی

دو هم اطاقی نازنین ما نیما عربشاهی و الهه حق نیا

میدان امیر چخماق عکس از نیما عرب شاهی

میدان امیر چخماق - نخل

میدان امیر چخماق

درب های چوبی قدیمی با کوبه مردانه - مردها این کوبه را می زدند

درب های چوبی قدیمی با کوبه باتوان - زنها این کوبه را می زدند

زور خانه صاحب الزمان

محله فهادان عکس از نیما عرب شاهی

رستوران هتل والی که ناهار خوردیم

سردابی که در زیر زمین هتل والی بود

مسجد جامع یزد

مسجد جامع یزد

خانه تاریخی رفیعیان(کتابخانه گردشگر)جنب بوستان شاه ابوالقاسم

زندان اسکندر

زندان اسکندر

خانه لاریها

خانه لاریها- پسر خانواده عکس از نیما عرب شاهی

آتشکده زرتشتیان

سفره گواه گیری (عقد) زرتشتی- آتشکده زرتشتیان

از جلو و چپ به راست : سعید صبور- مهران حیدرخانی - گلدخت داودی- الهه حق نیا
عقپ چپ به راست : سپهر صبور- مینو ضابطیان - مرضیه محمدی نیا - خدیجه شیخ مرادی - مریم صادقی -روشنک صادقیان - هدا صفایی
آتشکده زرتشتیان عکس از نیما عرب شاهی

کارگاه حناسابی -گیاه حنی

کارگاه حناسابی

آخرین سالار روی صندلی - مهران حیدرخانی-رزیتا داودی
سالار : کسی بوده که از مرده های زرتشتیان مراقبت می کرده و به بالای تپه می برده تا پرندگان گوشتش را بخورند و استخوانش باقی بماند

استودان یزد

استودان یزد

کویر یزد

کویر یزد

کویر یزد عکس از نیما عرب شاهی

کویر یزد عکس از نیما عرب شاهی

باغ دولت آباد

هتل و رستوران داد یزد- ساعت 21
از راست به چپ : سعید صبور- مینو ضابطیان- هدا صفایی-مرضیه محمدی نیا- الهه حق نیا - صبا سهرابی - نرگس بایندریان - سمیه علیخانی - سپهرصبور- مریم صادقی- خدیجه شیخ مرادی
عکاس : نیما عربشاهی

ترمینال یزد هنگام بازگشت
از راست: مریم صادقی - مینو ضابطیان - خدیجه شیخ مرادی -مرضیه محمدی نیا - رزیتا داودی - مهران حیدرخانی-نیما عرب شاهی- الهه حق نیا - روشنک صادقیان - هدا صفایی - سمیه علیخانی - صبا سهرابی- سپهر صبور- نرگس بایندریان
عکاس: سعید صبور
برچسبها: ایران گردی
























